مبانی نظری ابعاد فرزندپروری و عزت نفس و شادکامی( فصل دوم)
مبانی نظری ابعاد فرزندپروری و عزت نفس و شادکامی( فصل دوم) خرید ارزان مبانی نظری ابعاد فرزندپروری و عزت نفس و شادکامی( فصل دوم)-------
مبانی نظری ابعاد فرزندپروری و عزت نفس و شادکامی( فصل دوم)
فرمت فایل دانلودی:فرمت فایل اصلی: .docx
تعداد صفحات: 58
حجم فایل: 93
قیمت: 64000 تومان
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 58 صفحه
قسمتی از متن Word (..docx) :
2-2 شادکامی: شادکامی» از مهم ترین نیازهای روانی بشر است که تاثیر عمده ای بر شکل گیری شخصیت و سلامت روان دارد و همه انسان ها شادکامی را خود و برای افراد مورد علاقه شان می خواهند. از عهد باستان تا کنون به احساسات مثبت انسان از جمله شادکامی توجه شده است. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره می کند که عبارتند از: قوه عقل یا استدلال، احساسات و امیال. وی شادکامی را حالتی از انسان می داند که بین این سه عنصر، تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد. ارسطو معتقد است دست کم سه نوع شادمانی وجود دارد؛ در پایین ترین سطح، شادی را همان لذّت می داند؛ در سطح بالاتر شادی همان موفقیت و کامیابی است و نوع سوم شادی از نظر ارسطو، شادی ناشی از معنویت است. وی معتقد است شادکامی حقیقی از ارضای امیال حاصل نمی شود، بلکه از انجام چیزی که از لحاظ اخلاقی ارزش انجام دادن دارد، یعنی از تجلّی فضیلت حاصل می شود. به اعتقاد جرمی بنتام شادکامی غیر قابل تشخیص از لذّت های جسمانی بوده، عبارت است از فعالیت هایی که افزایش آنها موجب لذّت و کاهش درد و ناراحتی ها می شود. فارابی معتقد است سعادت دنیوی و اخروی انسان با تحقق چهار نوع فضیلت به دست می آید که عبارتند از: فضیلت های نظری، فضیلت های فکری، فضیلت های اخلاقی و صناعات عملی. وی راه رسیدن به سعادت را داشتن ملکات اخلاقی دانسته، و خلق نیکو را اعتدال یا حد وسط افراط و تفریط میداند (امانیان، 1388). برخی از پژوهش گران، شادکامی را حالت روانی مثبتی می دانند که با سطح بالای رضامندی کلی از زندگی، عاطفه مثبت و سطح پایین عاطفه منفی مشخص می شود. سلیگمن، رشید و پارک، مفهوم شادکامی را در سه مولفه جای داده است: الف) هیجان های مثبت (زندگی بانشاط)؛ ب) تعهد (زندگی درگیرانه یا زندگی خوب؛ ج) معناداری (زندگی با معنا). سلیگمن معتقد است بر اساس پژوهش های چند سال اخیر، ثابت شده است شادکامی عامل پدیدآورنده منافعی به مراتب بیشتر از صِرف احساس خوبی داشتن است؛ افراد شادکام، سالم تر و بسیار موفق ترند و درگیری و تعهد اجتماعی بیشتری دارند (آذربایجانی و علی محمدی، 1388).2-2-1 حساس شادکامی و خوشبختی در زندگی: هیچ چیز مثل زندگی مثبت نگرانه نمی تواند احساس شادکامی و خوشبختی را در انسان بوجود بیاورد. انسان هایی که احساس خوشبختی می کنند افرادی هستند که کمتر با افکار و مسائل منفی سروکار دارند و اجازه نمی دهند بیش از مقدار لازم و طبیعی با مسائل منفی درگیر شوند. با نیمه پر لیوان زندگی می کنند و اتفاقات را از جانب مثبت ارزیابی می کنند. افکار روزانه آنها حول و حوش مسائل خوب دور می زند و با دیدگاهی مثبت کارها و امور زندگی خود را دنبال می کنند. آنها کمتر از نمی شود، نمی توان و ... استفاده می کنند. مثبت بینی نیروی انسان و اراده او را در جهت رسیدن به اهداف و خواسته هایش تامین می کند (امانیان، 1388). 2-2-2 معنویات نقش مهمی در شادکامی دارند. امور معنوی و پیوندهای قلبی انسان با آنها بسیار موثر هستند. این پیوند ها علاوه بر کمک به انسان در جهت داشتن نگرشی مثبت به زندگی به او کمک می کنند در شرایط سخت و منفی و آزار دهنده نیز تسلط بیشتری روی مسائل داشته باشند. انسان بدون معنویات و ارتباطش با این منابع بی تکیه گاه است ( آهی، 1387). 2-2-3 مذهب و شادکامی: مذهب آثار مثبتی بر سلامت ذهنی خصوصا بر سلامت وجودی دارد اما بر شادکامی کلی بهداشت جسم و روان نیز تاثیر دارد فعالیت های مذهبی هیجانات مثبت و قوی ایجاد می کند مناسب و مناسک مذهبی نیز احساسات جامعه پسند تولید می کند و با حضور دیگران احساس وحدت ایجاد می شود(انارکی و همکاران ، 1382).از آنجا که فرد با ایمان دارای ارتباطات و اعتقادات معنوی است کمتر احساس رها شدگی پوچی وتنهایی می کند .مایرز (2000)معتقد است ایمان مذهبی تاثیر زیادی بر میزان شادمانی دارد. ایمان مورد نظر مایرز ایمانی است که حمایت اجتماعی هدفمندی احساس پذیرفته شدن و امیدواری را برای فرد به ارمغان می آورد(میر شاه جعفری ، 1382).سه راه عمده که از طریق آن مذهب می تواند موجب ارتقای سلامت و شادکامی شود عبارتند از :- رابطه با خدا:"پولنر (1989)دریافت که گزارش نزدیکی با خداوند همبستگی معادل 40/0با شادمانی و رضایت از زندگی دارد. پولما و پندلتون (1991)دریافتند که تجربه اوج و تجربه بهترین پیش بینی کننده های سلامتی و خصوصا سلامت وجودی هستند تاثیر مذهبی بودن بر سلامت ذهنی برای سیاه پوستان امریکایی بیشتر از سفید پوستان گزارش شده است (انارکی وهمکاران ، 1382).- تاثیر در مکان های مذهبی (مساجد کلیساو....) و یتر وهمکاران (1985)در فرا تحلیلی مربوط به 56 زمینه یابی در آمریکا دریافتند که حضوردر کلیسا قویترین رابطه را با شادی و سلامتی داشته است. این تاثیر برای سالخوردگان در بالاترین حد بوده است (انارکی و همکاران ، 1382).- باورها:سومین راهی که از طریق آن مذهب ممکن است سلامتی را متاثر سازد از طریق باورها است الیسون (1991)دریافت که داشتن باورهای استوار که گاهی قطعیت وجودی نامیده می شود با رضایت از زندگی مستقل از حضور در مکان های مذهبی و دعاهای خصوصی همبستکی دارد (الیسون ، 1991).قطعیت باورها نافذ است وموجب سلامت وجودی می شود اعتقاد به زندگی پس از مرگ نیز مفید است بخصوص در مورد کسانی که سالخورده و بیمارند و در معرض خطر جنگ قرار دارند.از نظر گریلی (1975)فعالیت های مذهبی دارای کارکردهایی هستند که نهایتا موجب افزایش شادمانی فردی می گردد (میر شاه جعفری ،1382)هلیز وآرچل (1998)در بیان این کارکردها به مواردی از جمله احساس اتصال با معبودی بسیار قدرتمند و مقدس ، عشق ،برابری واحساس در جمع بودن اشاره می کنند. همچنین در مذاهب به این ایماژها و عناصر یاد شده موجب فزایش شادمانی آنها می گردد . در زمینه تاثیر ایمان و فعالیتهای مذهبی بر میزان شادمانی افراد تحقیقات متعددی شده است (انارکی و همکاران،1382).های (1982) در تحقیق خود گزارش کرده است که 61 درصد کسانیکه در مراسم مذهبی شرکت می کنند احساس آرامش و شادمانی می کنند (انارکی و همکاران ،1382).در پژوهش دیگری که توسط هالمان ودمور (1987)انجام شد، این نتیجه به دست آمده که فعالیت های مذهبی از جمله حضور در کلیسا بر شادمانی افراد می افزاید. آنها در توجیه علت این امر به حمایت اجتماعی که حاصل شرکت در فعالیت های دسته جمعی است اشاره می کند (امانیان، 1388). کالدور (1994) معتقد است که افراد مذهبینزدیکترین دوستان خدود را از میان افراد مذهبی انتخاب می کنند و علاوه بر داشتن احساس نزدیکی به خداوند ، نسبت به مردم دید مثبتی دارند که همه عوامل بر شادمانی آنها می افزاید (انارکی و همکاران ،1382).2-2-4 عوامل موثر در شادکامی یافته ها نشان می دهد که مردم شادمان خودشان آن را فراهم کرده اند و شادکامی امری تصادفی و یا ژنتیک و یا غیر انتخابی نیست. شاید به نظر برسد مردم شاد بهترین چیزها را در زندگی دارند ولی حقیقت این است که انها از آنچه دارند بیشترین بهره و لذت را می برند. مطالعه روی افراد شاد و دانستن اصول و روش زندگی آنها، به دیگران کمک می کند که با پیروی از آن اصول به زندگی شادمانه تری دست یابند.(اکبر زاده،1383).2-2-5 شادکامی در پژوهش ها: یکی از پرسش های اساسی درباره شادکامی این است که آیا شادکامی حالتی است که به رویدادها و موقعیت های زندگی مربوط می شود یا به شخصیت فرد ارتباط دارد و یا اینکه نتیجه تعامل میان این دو است؟ بیشتر بررسی ها نشان می دهند که شادکامی یک ویژگی شخصیتی است. بررسی های شخصیتی در مورد شادکامی نشان می دهد که افراد شاد و ناشاد، نیمرخ های شخصیتی متمایز دارند. در فرهنگ های غربی، افراد شاد برون گرا و خوش بین هستند و از عزت نفس بالا و کنترل درونی برخوردارند. در مقابل، افراد ناشاد به سطوح بالایی از روان رنجوری گرایش دارند. همبستگی برون گرایی با شادکامی یا عاطفی بودن مثبت حدود 70/0 است اما همبستگی روان رنجورگرایی با عاطفی بودن منفی بیش از 9/0 است. در پژوهشی که توسط مرادی، جعفری و عابدی در مورد «شادمانی و شخصیت» انجام شد، به ارتباط معنادار شادکامی با ابعاد شناختی، اجتماعی، هیجانی و جسمانی شخصیت اشاره شده است. در این پژوهش، کنترل درونی، خوش بینی و تفکر مثبت، هدف مندی، خلاقیت، ثبات هیجانی، عزت نفس، خودکارآمدی، برون گرایی، نوع دوستی، توافق اجتماعی، وظیفه شناسی، روابط مثبت با دیگران و سلامت سیستم ایمنی بدن به مثابه مولفه های شخصیتی موثر در شادکامی یاد شده است. این پژوهش گران بر این باورند که بین شادکامی و مولفه های یاد شده، رابطه علّی و دوسویه برقرار است. برخی از پژوهش گران نیز شادکامی را متغیری شخصیتی می دانند که پایه ای زیست شناختی دارد. هیجان مثبت، رضایت از زندگی، نبود هیجان های منفی، روابط مثبت با دیگران، هدف مند بودن زندگی، رشد شخصیتی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز شروط لازم برای رسیدن به شادکامی هستند. لوبومیرسکی و همکاران الگوی یکپارچه ای از شادکامی ارائه و عوامل شادکامی را از سه جنبه بررسی کرده اند: عوامل ژنتیکی (نقطه تنظیم)، شرایط محیطی و صفات شخصیتی (فعالیت ارادی). بر اساس این پژوهش، عوامل ژنتیکی 50% ، صفات شخصیتی 40% و عوامل محیطی 10% واریانس شادکامی را پیش بینی می کنند. لوبومیرسکی و همکاران معتقدند عوامل ژنتیکی، در طول زمان ثابت و پایدار، و در برابر نفوذ و کنترل مقاومند و تغییر در صفات شخصیتی به مراتب بیشتر از عوامل محیطی ظرفیت شادکامی را افزایش می دهد. به نظر می رسد، گسترده ترین پژوهش در زمینه شادکامی روان شناختی را آرگیل (2001) انجام داده است. وی حاصل پژوهش هایش را در کتابی با عنوان روان شناسی شادی گزارش کرده است ( آذربایجانی و علی محمدی، 1388). به طور کلی، افراد با حالت خوشی و ناخوشی به زندگی خود رنگ می دهند. فردی که از شادکامی بیشتری برخوردار است، آرامش و احساس امنیت بیشتر، تصمیم گیری راحت تر، میزان کار مطلوب و، مشارکت بیشتر، زندگی سالم و پر انرژی و در نهایت زندگی رضایتمندانه ای دارد (پریسمن و کوهن ، 2005). 2-2-6 چهار رویکرد کلی مربوط به شادکامی: